معنی فارسی overripely

B1

به‌طرز بسیار زیاد رسیده یا کهنه شده.

In a state of excessive ripeness or maturity.

example
معنی(example):

میوه به‌طرز بسیار نرمی رسیده بود و باید سریعاً خورده می‌شد.

مثال:

The fruit was overripely soft and needed to be eaten quickly.

معنی(example):

او متوجه شد که نان به‌طرز بسیار کهنه‌ای شده است.

مثال:

He realized the bread had become overripely stale.

معنی فارسی کلمه overripely

: معنی overripely به فارسی

به‌طرز بسیار زیاد رسیده یا کهنه شده.