معنی فارسی overrooted

B1

بیش از حد ریشه‌دوانده، حالتی که در آن یک گیاه یا درخت ریشه‌هایش به شدت در زمین نفوذ کرده باشد.

Having roots that are excessively embedded or established.

example
معنی(example):

درخت بیش از حد ریشه دوانده بود و خارج کردن آن دشوار بود.

مثال:

The tree became overrooted and was difficult to remove.

معنی(example):

یک گیاه بیش از حد ریشه‌دوانده ممکن است در سازگاری با شرایط متغیر دچار مشکل شود.

مثال:

An overrooted plant may struggle to adapt to changing conditions.

معنی فارسی کلمه overrooted

: معنی overrooted به فارسی

بیش از حد ریشه‌دوانده، حالتی که در آن یک گیاه یا درخت ریشه‌هایش به شدت در زمین نفوذ کرده باشد.