معنی فارسی overskim
B1بهسرعت نگاهی به چیزی انداختن بدون جزییات، مانند مرور کتاب یا متن.
To read or examine a text quickly, focusing on the main points rather than detailed content.
- VERB
example
معنی(example):
من دوست دارم اخبار را بهسرعت مرور کنم تا ایدههای اصلی را سریع بگیرم.
مثال:
I like to overskim the news to get the main ideas quickly.
معنی(example):
او قبل از امتحانات کتابهای درسیاش را سریع مرور میکند تا وقت صرفهجویی کند.
مثال:
She overskims her textbooks before exams to save time.
معنی فارسی کلمه overskim
:
بهسرعت نگاهی به چیزی انداختن بدون جزییات، مانند مرور کتاب یا متن.