معنی فارسی overstalled

B1

به حالتی اشاره دارد که متوقف شده و قادر به ادامه نیست.

To be stopped or unable to move forward due to an obstacle or issue.

example
معنی(example):

ماشین به قدری خاموش شده بود که دیگر نمی‌توانست دوباره روشن شود.

مثال:

The car was overstalled, making it impossible to restart.

معنی(example):

پروژه به دلیل کمبود بودجه متوقف شده است.

مثال:

The project has been overstalled due to a lack of funding.

معنی فارسی کلمه overstalled

: معنی overstalled به فارسی

به حالتی اشاره دارد که متوقف شده و قادر به ادامه نیست.