معنی فارسی overstraightly
B1به صورت بیش از حد مستقیم و بیپرده، بدون توجه به حساسیتها.
In a manner that is excessively straightforward or blunt.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بیش از حد مستقیم صحبت کرد و باعث ناراحتی برخی از دوستانش شد.
مثال:
She spoke overstraightly, causing some discomfort among her friends.
معنی(example):
در مذاکرات بهتر است که از صحبت کردن به طور بیش از حد مستقیم خودداری کنید.
مثال:
In negotiations, it's better to avoid speaking overstraightly.
معنی فارسی کلمه overstraightly
:
به صورت بیش از حد مستقیم و بیپرده، بدون توجه به حساسیتها.