معنی فارسی overstriven

B1

تلاش کردن بیش از حد در گذشته، معمولاً با عواقبی جبران‌ناپذیر.

Past tense of overstrive; to have strived excessively.

example
معنی(example):

او به طور افراطی برای برآورده کردن انتظارات تلاش کرده بود که باعث استرس او شد.

مثال:

He had overstriven to meet the expectations, causing him stress.

معنی(example):

بعد از اینکه بیش از حد تلاش کرد، بالاخره به خود استراحت داد.

مثال:

After having overstriven himself, he finally took a break.

معنی فارسی کلمه overstriven

: معنی overstriven به فارسی

تلاش کردن بیش از حد در گذشته، معمولاً با عواقبی جبران‌ناپذیر.