معنی فارسی overtaxes
B1مالیات گرفتن بیش از حد از افراد یا گروه ها، ترغیب به فشار مالی.
To impose excessive taxes on individuals or groups.
- verb
verb
معنی(verb):
To tax to an excessive degree
معنی(verb):
To overburden
مثال:
The overtaxed shaft snapped.
example
معنی(example):
سیاست جدید طبقه متوسط را بیش از حد مالیات میکند.
مثال:
The new policy overtaxes the middle class.
معنی(example):
مالیات بیش از حد میتواند منجر به فشار مالی بر خانوادهها شود.
مثال:
Overtaxes can lead to financial strain for families.
معنی فارسی کلمه overtaxes
:
مالیات گرفتن بیش از حد از افراد یا گروه ها، ترغیب به فشار مالی.