معنی فارسی overtaxing

B1

فرآیند اعمال مالیات یا فشار بیش از حد بر فرد یا سیستم.

The act of implementing excessive tax or strain on resources.

verb
معنی(verb):

To tax to an excessive degree

معنی(verb):

To overburden

مثال:

The overtaxed shaft snapped.

example
معنی(example):

بیش از حد مالیات دادن به یک سیستم می‌تواند منجر به شکست آن شود.

مثال:

Overtaxing a system can cause failures.

معنی(example):

از بیش از حد فشار آوردن بر منابع خود جلوگیری کنید تا از استرس جلوگیری شود.

مثال:

Avoid overtaking your resources to prevent stress.

معنی فارسی کلمه overtaxing

: معنی overtaxing به فارسی

فرآیند اعمال مالیات یا فشار بیش از حد بر فرد یا سیستم.