معنی فارسی overtelling
B1شرح یا گفتن بیش از حد یک داستان یا واقعیت به طوری که ممکن است دقت یا اعتبار آن کاهش یابد.
The act of telling something excessively or with excessive detail.
- VERB
example
معنی(example):
او داستان را با جزئیات زیادی بیش از حد شرح میداد.
مثال:
She was overtelling the story with too many details.
معنی(example):
شرح بیش از حد او از این واقعه آن را کمتر معتبر نشان داد.
مثال:
His overtelling of the event made it seem less credible.
معنی فارسی کلمه overtelling
:
شرح یا گفتن بیش از حد یک داستان یا واقعیت به طوری که ممکن است دقت یا اعتبار آن کاهش یابد.