معنی فارسی overtops
B2بالاتر رفتن یا بلندتر بودن، به خصوص در مورد چیزی که به وضوح از دیگری بالاتر است.
To rise above or be taller than something else.
- verb
verb
معنی(verb):
To be higher than; to rise over the top of.
معنی(verb):
To place too many toppings on.
مثال:
to overtop a pizza
example
معنی(example):
آسمان‌خراش از تمام ساختمان‌های دیگر در شهر بالاتر است.
مثال:
The skyscraper overtops all the other buildings in the city.
معنی(example):
او چند اینچ از دوستانش بلندتر است.
مثال:
She overtops her friends by a couple of inches.
معنی فارسی کلمه overtops
:
بالاتر رفتن یا بلندتر بودن، به خصوص در مورد چیزی که به وضوح از دیگری بالاتر است.
