معنی فارسی overtwine
B2به هم پیچیدن یا بافتن بیش از حد دو یا چند چیز بهطوریکه ترکیبی محکمتر ایجاد شود.
To twist or weave together in a more intense manner.
- VERB
example
معنی(example):
میتوانیم نخها را برای نساجی قویتر با هم بپیچیم.
مثال:
We can overtine the threads for a stronger fabric.
معنی(example):
پیچاندن بیش از حد طنابها، آویزه را بادوامتر کرد.
مثال:
Overtwining the ropes made the hammock more durable.
معنی فارسی کلمه overtwine
:
به هم پیچیدن یا بافتن بیش از حد دو یا چند چیز بهطوریکه ترکیبی محکمتر ایجاد شود.