معنی فارسی overward
B1بررسی یا توجه به جزئیات بیشتر از حد لازم که میتواند بر فرآیند تصمیمگیری تأثیر بگذارد.
To examine or consider matters excessively, often leading to second-guessing.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که هر تصمیم را با دقت بیشتری بررسی کند.
مثال:
She chose to overward every decision carefully.
معنی(example):
بررسی بیش از حد میتواند گاهی به بیتصمیمی منجر شود.
مثال:
To overward can sometimes lead to indecisiveness.
معنی فارسی کلمه overward
:
بررسی یا توجه به جزئیات بیشتر از حد لازم که میتواند بر فرآیند تصمیمگیری تأثیر بگذارد.