معنی فارسی overwarm
B1گرم کردن چیزی به اندازهای که از حد معمول بیشتر باشد یا دمای آن به شدت بالا رود.
To warm something excessively.
- VERB
example
معنی(example):
مراقب باش که سوپ را بیش از حد گرم نکنی.
مثال:
Be careful not to overwarm the soup.
معنی(example):
او معمولاً لباسهایش را در خشککن بیش از حد گرم میکند.
مثال:
He tends to overwarm his clothes in the dryer.
معنی فارسی کلمه overwarm
:
گرم کردن چیزی به اندازهای که از حد معمول بیشتر باشد یا دمای آن به شدت بالا رود.