معنی فارسی overweened

C1

زیاد به خود اعتماد کردن و خود را بزرگتر از آنچه که هستیم فرض کردن.

Having been excessively proud or confident.

example
معنی(example):

او در ارزیابی توانایی‌هایش بیش از حد بزرگ‌نمایی کرد.

مثال:

He overweened in his assessment of his capabilities.

معنی(example):

این ورزشکار بعد از برنده شدن در چند قهرمانی خودبزرگ‌بینی کرد.

مثال:

The athlete was overweened after winning several championships.

معنی فارسی کلمه overweened

: معنی overweened به فارسی

زیاد به خود اعتماد کردن و خود را بزرگتر از آنچه که هستیم فرض کردن.