معنی فارسی owling
B1عمل جغد زدن، عموماً از نظر تفریح یا کنجکاوی.
The act of behaving like an owl, often associated with night-time activities.
- VERB
example
معنی(example):
او را در نور ماه در حال جغد زدن دیدیم.
مثال:
We saw him owling in the moonlight.
معنی(example):
جغد زدن یک سرگرمی محبوب برای بسیاری در منطقه ما است.
مثال:
Owling is a favorite pastime for many in our area.
معنی فارسی کلمه owling
:
عمل جغد زدن، عموماً از نظر تفریح یا کنجکاوی.