معنی فارسی pachydermatous
B1پاشیدرماطوزی، صفتی است برای توصیف حالت پوست ضخیم و خشن.
Referring to or resembling a condition of thickened skin.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تغییرات پاشیدرماطوزی در پوست نگران کننده بود.
مثال:
The pachydermatous changes in the skin were alarming.
معنی(example):
او نشانههایی از رشد پاشیدرماطوزی بر روی پاهایش نشان داد.
مثال:
He showed signs of pachydermatous growths on his legs.
معنی فارسی کلمه pachydermatous
:
پاشیدرماطوزی، صفتی است برای توصیف حالت پوست ضخیم و خشن.