parallelogrammical
به ویژگی‌ها و اصول مرتبط با اشکال پارالللوگرام اشاره دارد.
parallelograph
نوعی شکل هندسی که ویژگی‌های خاص پاراللوگرام را دارد.
parallelometer
پاراللومتر، ابزاری برای اندازه‌گیری و بررسی خطوط موازی در علوم هندسی.
parallelopiped
پاراللپید، یک جسم سه‌بعدی با شش وجه مستطیلی که هر دو جفت از آن موازی هستند.
parallelopipedon
پاراللپیدون، نوعی شکل هندسی سه‌بعدی که شش وجه آن به‌صورت مستطیلی همراه با شکل‌هایی دیگر تشکیل شده است.
parallelotropic
موازی‌طوری، اشاره به رشد و جهت‌گیری گیاهان به سمت منابع نور یا دیگر عوامل محیطی.
parallelotropism
موازی‌طریسم، فرایند یا رفتار گیاهان در پاسخ به محرک‌های مختلف مانند نور یا گرانش.
parallelwise
به‌صورت موازی، اشاره به چیدمان اشیای مختلف به‌گونه‌ای که در یک راستا باشند.
parallepipedous
شکل هندسی که دارای شش وجه مستطیلی و موازی است.
paralogia
استدلال نادرست یا نابجا، به ویژه در زبان‌شناسی.
paralogic
ناشی از استدلال نادرست، که به نتیجه‌گیری‌های غیردقیق منجر می‌شود.
paralogician
کسی که به بررسی استدلال‌های نادرست می‌پردازد.
paralogist
شخصی که به تجزیه و تحلیل و ارزیابی استدلال‌ها می‌پردازد.
paralogistic
مرتبط با استدلال نادرست و نتیجه‌گیری‌های نامناسب.
paralogize
پارالوجیز، استدلال نادرست یا گمراه کننده‌ای که منجر به نتیجه‌گیری نادرست می‌شود.
paralogized
پارالوجیز شده، به استدلال‌هایی اشاره دارد که به طور نادرست خلاصه یا تعبیر شده‌اند.
paralogizing
پارالوجیز کردن به عمل نادرست استدلال کردن اطلاق می‌شود.
paraluminite
پارالومینیت، یک نوع ماده معدنی نادر با ویژگی‌های خاص است.
param
پارام، عبارت است از یک متغیر در توابع یا فرایندها که می‌تواند تنظیم یا تغییر یابد.
paramagnet
پارامگنت، ماده‌ای که در حضور میدان مغناطیسی خاصیت مغناطیسی پیدا می‌کند.
paramagnetically
پارامغناطیسی، ویژگی برخی مواد که به آهنرباها جذب می‌شوند و در میدان مغناطیسی خاصیت جذب پیدا می‌کنند.
paramagnetism
پارامغناطیس، خاصیت یک ماده است که در برابر میدان مغناطیسی جذب می‌شود و به آرامی تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
paramandelic
پاراماندلیک، اصطلاحی است که برای توصیف ترکیبات خاص در شیمی استفاده می‌شود که ویژگی‌های منحصر به فرد دارند.
paramarine
پارامارین، به گونه‌هایی از موجودات دریایی اشاره دارد که در اکوسیستم‌های دریایی زندگی می‌کنند.
paramastigate
پارامستیگیت، واژه‌ای است که برای توصیف فرآیند بررسی عمیق و دقیق یک موضوع خاص استفاده می‌شود.
paramastitis
پاراماستیت، التهاب در بافت‌هایی است که ممکن است در شرایط خاصی به وجود آید و نیاز به درمان پزشکی دارد.
paramastoid
پاراماستوئید، بخشی از استخوان زمانی در جمجمه که به توصیف ساختارهای مرتبط با گوش و آناتومی آن کمک می‌کند.
paramecidae
پارامسی‌idae، خانواده‌ای از موجودات تک‌سلولی که در اکوسیستم‌های آبی یافت می‌شوند و تحقیقات علمی بر روی آنها انجام می‌شود.
paramedian
پارامدیان، اشاره به ساختارهایی که در نزدیکی خط میانه بدن قرار دارند.
paramelaconite
پاراملاکانیت، نوعی ماده معدنی که به دلیل ویژگی‌های خاصش مورد توجه قرار می‌گیرد.
paramenia
پارامنی، به معنی تفسیر یا برداشت نادرست از شرایط یا باورهای مرتبط با سلامت و واقعیت.
parament
پارامنت، به معنی پوشش‌های تزئینی که معمولاً در مراسم‌های مذهبی و در کلیساها استفاده می‌شوند.
paramenta
پارامنتا به ویژگی‌ها یا عناصر اساسی برای تحلیل یک موضوع اشاره دارد.
paraments
پارامنت‌ها به لوازم تزئینی یا پوشش‌هایی اشاره دارد که به طور خاص در عبادت یا مراسم مذهبی استفاده می‌شود.
paramere
پارامره به ساختاری در اندام تناسلی برخی از حیوانات، مانند حشرات، اشاره دارد.
parameric
روش‌های پارامریک به تکنیک‌های آماری اشاره دارد که فرضیات مربوط به توزیع داده‌ها را در نظر می‌گیرند.
parameron
پارامرون به ساختاری در حشرات اشاره می‌کند که در جفت‌گیری و تولید مثل نقش دارد.
paramese
پارامس به الگوها یا جنبه‌های خاص زبان اشاره دارد که به یادگیری آن کمک می‌کند.
paramesial
منطقه‌ای که در آن ساختارهای جانبی موجود است و به تجزیه و تحلیل ارتباطات بین سلولی کمک می‌کند.
parameterizable
توانایی تنظیم کردن پارامترها برای انطباق با شرایط مختلف.