parvule
پارول، اصطلاحی در زبان علمی که به اشکال کوچک یا کوچکتر اشاره دارد.
parvuli
پارولی، اصطلاحی در زیست‌شناسی که به موجودات کوچک اشاره دارد.
parvulus
پارولوس، ساختاری در زیست‌شناسی که به کارکردها و ویژگی‌های خاص گیاهان اشاره دارد.
pasadena
پاسادنا شهری در کالیفرنیا که به خاطر جشنواره‌ها و باغ‌هایش شناخته می‌شود.
pasan
پاس کردن به معنای موفقیت در امتحان یا آزمون.
pasang
پاسنگ، نامی که در برخی از فرهنگ‌ها به ویژه در اندونزی رایج است.
pasch
پاسچ به دوره‌ای اشاره دارد که برای جشن‌ها و سنت‌های مذهبی مهم است.
pascha
پاسچا یک جشن مذهبی است که به مناسبت عید پاک برگزار می‌شود.
paschalist
پاسکالیست به پیروان نظریه‌هایی گفته می‌شود که حول عید پاک می‌چرخد.
paschals
پاسچال، واژه‌ای که به طور کلی به جشن‌ها یا مراسم مرتبط با عید پاک اشاره دارد.
paschaltide
پاسچالتاید، دوره‌ای است که پس از عید پاک آغاز می‌شود و شامل زمان شادی و جشن است.
paschflower
پاسچفلور، گل‌هایی هستند که معمولاً با عید پاک مرتبط می‌شوند و در ماه‌های بهاری شکوفه می‌دهند.
paschite
پاسچیت، نوعی سنگ معدنی است که در زمینه‌های خاص زمین‌شناسی بررسی می‌شود.
pascoite
پاسکویت، نوعی ماده معدنی است که در زمین‌شناسی و مطالعات معدنی معنی خاصی دارد.
pascola
پاسکولا به رقصندگانی گفته می‌شود که در مراسم بخصوص فرهنگی و مذهبی شرکت می‌کنند.
pascuage
پاسکواژ، یعنی اراضی مناسب برای چرای دام، و به طور کلی به زمین‌های قابل استفاده برای چرا اشاره دارد.
pascual
پسکوال، نامی که بیشتر در فرهنگ‌های اسپانیایی رایج است.
pascuous
پسکواژ، اشاره به زمین‌هایی با پوشش گیاهی خوب و مورد استفاده برای چراگاه.
pase
پاز، به معنای قدم زدن یا گردش کردن در یک مکان.
pasear
پاسار، به معنای قدم زدن یا گشت و گذار در یک مکان.
pasela
پاسیلا، به معنی ابزاری یا وسیله‌ای که برای کمک به یادگیری و ارایه استفاده می‌شود.
paseng
پسنگ، نوعی پارچه سنتی که معمولاً در لباس‌ها یا دکوراسیون‌های محلی استفاده می‌شود.
pases
گام، واحدی برای اندازه‌گیری فاصله پیاده‌روی یا نوعی حرکت مخصوص در رقص.
pasewa
پسوا، نوعی الگو یا طرح زینتی که معمولاً با رنگ‌های زنده و شاداب شناخته می‌شود.
pasgarde
پسگارد، نوعی غذا که ممکن است شامل مواد تشکیل‌دهنده محلی باشد و در بسیاری از فرهنگ‌ها محبوب است.
pashadom
پشادوم، اصطلاحی برای توصیف نوعی هنر یا روش‌های خلاقانه در بیان ایده‌ها.
pashadoms
پشادوم‌ها به اشکال مختلف هنر یا آثار خلاقانه اشاره می‌کند که به صورت جمع آمده است.
pashalic
پاشالیک، سیستمی در امپراتوری عثمانی که در آن مناطق تحت حکومت فرمانداران قرار داشتند.
pashalics
پاشالیک‌ها، شکلی از اداره استان‌ها که تحت نفوذ حکومت عثمانی قرار داشتند و شامل فرماندارانی به نام پاشا بودند.
pashalik
پاشالیک عنوان و مقامی است که به فرمانداران در امپراتوری عثمانی داده می‌شد.
pashaliks
پاشالیک‌ها، مناطق تحت کنترل فرمانداران، که اهمیت تاریخی در اداره امپراتوری عثمانی دارند.
pashaship
پاشاشیپ، رده‌ای از مدیریت و فرماندهی در سیستم اداری امپراتوری عثمانی که به پاشاها اعطا می‌شد.
pashim
پاشیم، عنوانی برای مقاماتی با مسئولیت‌های بالاتر در ارتش و اداره، به ویژه در تاریخ عثمانی.
pasi
پاسی، یک تکنیک یا سبک هنری که برای ایجاد بافت و جلوه‌های خاص در آثار هنری استفاده می‌شود.
pasigraphy
پاسیوگرافی، سیستمی از نوشتار که به انتقال معنا بدون استفاده از زبان گفتاری می‌پردازد.
pasigraphic
پاسیوگرافیک، مربوط به نمادها یا سیستم‌های نوشتاری که بدون استفاده از زبان گفتاری معنا را منتقل می‌کنند.
pasigraphical
پاسیوگرافیک، مربوط به تحلیل یا توصیف سیستم‌های نوشتاری بدون زبان گفتاری.
pasilaly
پاسیلالی، رویکرد یا روش بیان احساسات و تفکرات به شکل خلاقانه و غیر کلامی.
pasillo
پاسیلو، یک راهرو یا فضای باریک در یک ساختمان که معمولاً به اتاق‌ها یا بخش‌های دیگر منتهی می‌شود.
pasiphae
پاسیفائه، در اسطوره‌شناسی یونانی، همسر کینگ مینوس و مادر مینوتور بود.