redjacket
کاپشن یا جکت قرمز رنگ که به صورت خاص طراحی شده است.
redknees
زانوهایی که به دلیل آسیب یا اصطکاک با زمین قرمز شده‌اند.
redleg
سوسکی با پاهای قرمز که در طبیعت دیده می‌شود.
redlegs
نوعی پرنده یا موجوداتی با زانوهای قرمز رنگ.
redly
به صورت رنگ قرمز یا با حالتی نشان‌دهنده احساساتی مرتبط به رنگ قرمز.
redmouth
دهان قرمز، به ویژگی یا نشانه‌ای اشاره دارد که به راحتی شناسایی می‌شود، به ویژه در مورد موجودات زنده.
rednesses
قرمزی‌ها، به حالت‌های مختلف قرمزی یا رنگ قرمز در اشیاء یا پدیده‌ها اطلاق می‌شود.
redock
دوباره لنگر بستن، به معنای برگرداندن کشتی به پوسته یا محل لنگر است.
redocked
عملی که در آن کشتی دوباره به محل لنگر بومی خود بازگردانده می‌شود.
redocket
عملی که در آن کشتی یا قایق به محل اصلی لنگر خود بازمی‌گردد.
redocketed
به معنای اینکه یک کشتی یا قایق دوباره به محل لنگر خود بازگردانده شده است.
redocketing
دیگر بارگذاری دوباره یک فضاپیما یا سیستم به منظور آماده‌سازی برای استفاده مجدد.
redocking
بارگذاری مجدد، یعنی دوباره اتصال یک کشتی یا وسیله به سکو یا ایستگاه.
redocks
عمل دوباره بارگذاری یک کشتی یا وسیله به سکو یا ایستگاه.
redocument
مستند سازی مجدد یک پروژه یا ماده به منظور تغییر یا به روزرسانی اطلاعات.
redodid
عمل دوباره انجام دادن یک کار یا مأموریت به منظور بهبود کیفیت یا نتیجه.
redodoing
عمل دوباره انجام دادن یک فرآیند یا کار به منظور دستیابی به نتایج بهتر.
redodone
دوباره انجام دادن، به معنای اصلاح یا بهبود یک کار یا پروژه‌ای که قبلاً انجام شده است.
redolency
حالت یا کیفیت داشتن بوی خوش، به ویژه در مورد گل‌ها یا خوراکی‌ها.
redolently
به طور خوشبو، به معنای پر از بوی خوش و عطر.
redominate
دوباره تسلط پیدا کردن، غالب شدن بر دیگران یا بر دیگر مکاتب فکری.
redominated
تسلط دوباره بر چیزی، به ویژه در زمینه رقابت یا رهبری.
redominating
تسلط دوباره بر یک زمینه یا بازار پس از از دست دادن آن.
redondilla
یک نوع شعر اسپانیایی که از چهار بیتی با قافیه ABBA تشکیل شده است.
redoom
به انجام دوباره یا تغییر یک کار به نحوی دیگر اشاره دارد.
redoublement
افزایش شدید تلاش یا فعالیت برای رسیدن به هدفی خاص.
redoubler
فردی که برای رسیدن به موفقیت، تلاش‌های خود را دوباره افزایش می‌دهد.
redoubtableness
ویژگی یا کیفیتی که قابل اعتماد یا قابل اطمینان بودن را توصیف می‌کند.
redoubtably
به طور قطع یا مطمئن، به صورتی که قابل انکار نباشد.
redoubted
به معنای شناخته شده و محترم در یک زمینه خاص.
redoubting
به معنای دوباره تردید کردن در مورد چیزی.
redoute
به معنای استراحت کردن و تجدید قوا.
redowa
نوعی رقص سنتی.
redowas
جمع ردوای، به معنای رقص‌های سنتی.
redoxes
واکنش‌های شیمیایی که در آن‌ها الکترون‌ها بین دو ماده منتقل می‌شوند و شامل واکنش‌های اکسیداسیون و کاهش هستند.
redrag
عملی که در آن یک شیء دوباره کشیده می‌شود برای تغییر موقعیت آن.
redrape
عملی که در آن یک شیء دوباره با پارچه‌ای پوشیده می‌شود.
redrawer
شخصی که وظیفه تجدید یا بازسازی مبلمان یا اشیای مشابه را دارد.
redrawerredrawers
گروهی از افرادی که به طور خاص در تجدید و طراحی مجدد اشیاء مشغول به کار هستند.
redream
عملی که در آن یک فرد دوباره رویای خود را تجزیه و تحلیل و یا تجدید نظر می‌کند.