anthrol
تعریف کامل به فارسی: آنترولو به مطالعه ویژگیهای انسانی، از جمله فیزیولوژی و رفتار آنها اشاره دارد.
anthrone
تعریف کامل به فارسی: آنتراون ترکیبی آلی است که در شیمی برای شناسایی و اندازهگیری کربوهیدراتها به کار میرود.
anthrophore
تعریف کامل به فارسی: آنتروپوره به ساختارهایی اطلاق میشود که در فرآیند رشد گیاهان به آنها کمک میکند.
anthropical
تعریف کامل به فارسی: آنتروپیک به جنبههای زیستمحیطی و تأثیرات انسانی بر جهان اطراف اشاره دارد.
anthropidae
تعریف کامل به فارسی: آنتروپیده خانوادهای از پستانداران است که شامل انسانها و میمونهای بزرگ میشود.
anthropobiology
مردمشناسی زیستشناسی، شاخهای از علم است که به بررسی تعاملات زیستی و فرهنگی انسانها میپردازد.
anthropocentricity
انسانمحوری به تمایل یا نگرشی اشاره دارد که انسان را در مرکز جهان قرار میدهد و حقوق سایر موجودات را نادیده میگیرد.
anthropocentrism
انسانمحوری به نوعی نگرش در فلسفه و زیستشناسی اشاره دارد که انسان را بالاتر از سایر موجودات قرار میدهد.
anthropoclimatology
علم آبوهوای انسانمحور به بررسی تأثیر فعالیتهای انسانی بر تغییرات آب و هوا میپردازد.
anthropoclimatologist
انسان اقلیمشناس، شخصی که تأثیرات انسانی بر اقلیم و تغییرات آن را مطالعه میکند.
anthropogenous
انسانزا، به مراحل یا فرآیندهایی اشاره دارد که به وسیله فعالیتهای انسانی ایجاد شدهاند.
anthropogeographer
جغرافیدان انسانی، فردی است که به مطالعه ارتباطات و تعاملات انسانی با محیط زیست میپردازد.
anthropogeographic
جغرافیای انسانی، به مطالعه روابط و تأثیرات انسانی بر روی بسترهای جغرافیایی و زیستمحیطی اشاره دارد.
anthropogeographical
جغرافیای انسانی به مطالعه اثرات فعالیتهای انسانی بر بسترهای جغرافیایی اشاره دارد.
anthropoidean
انساننما، به میمونها و انسانها اطلاق میشود که به خاطر ویژگیهای فیزیکی و تکاملی خود مشابهتهای زیادی دارند.
anthropol
آنتروپول به زمینهای از مطالعات انسانمدار اشاره دارد که در آن فرهنگها و رفتارهای انسانی تحلیل میشوند.
anthropolater
انسانپرست به کسی اطلاق میشود که به اصول و ارزشهای انسانی اعتقاد دارد و آنها را مقدس میشمارد.