basinasial
بازیناسیال، به ویژگی‌ها یا نواحی اطراف بینی اشاره دارد که نقش مهمی در بویایی ایفا می‌کند.
basined
بازینه‌شده به نواحی آبگیر یا مناطق مرطوب اشاره دارد که حیات‌وحش خاصی دارند.
basinerved
بازینه‌عصب‌دار به ساختارهایی اشاره دارد که اعصاب خاصی آن‌ها را عصب‌دهی می‌کنند.
basinful
کاسه‌پر به مقدار آبی اشاره دارد که در یک کاسه جا می‌گیرد.
basinlike
بازینه‌مانند به ساختاری اشاره دارد که به شکل کاسه یا فرو رفتگی است.
basioccipital
باسی‌اوکسی‌پیتال، استخوانی در ناحیه پایینی جمجمه است که در اتصال مغز به نخاع نقش دارد.
basion
باسیون، نقطه مشخصی در ناحیه جلویی پایه جمجمه است که در شناسایی ویژگی‌های آناتومیکی جمجمه اهمیت دارد.
basions
باسیون، نوعی ساختار در سلول‌ها که به حفظ فشردگی دیواره‌های سلولی کمک می‌کند.
basiophitic
باسیوفیتیک به نوعی سنگ refer می‌کند که دارای غلظت بالایی از مواد معدنی خاص است و معمولاً به توسعه زمین‌شناسی مربوط می‌شود.
basiophthalmite
باسیوفتمیت، ماده معدنی نادری است که به خاطر ویژگی‌های خاص آن در زمین‌شناسی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
basiophthalmous
باسیوفتموس به ویژگی‌هایی اشاره دارد که در برخی از موجودات آبزی وجود دارد و به محیط زیست آن‌ها مرتبط است.
basiotribe
باسیوترایب، واژه‌ای برای گروهی از گونه‌های نزدیک به هم که تحت یک طبقه‌بندی خاص قرار می‌گیرند.
basiotripsy
باسیوتریپسی، تکنیکی در بیولوژی برای تجزیه و تحلیل ساختارهای سلولی.
basiparachromatin
باسی‌پاراشوماتین، نوعی ساختار کروماتینی که در تنظیم بیان ژنی دخالت دارد.
basiparaplastin
باسی‌پاراپلاستین، پروتئینی که در فرآیند تقسیم سلول و تکامل نقش دارد.
basipetally
باسی‌پتالی، نوعی الگوی رشد که در آن اعضای گیاهی از پایه به سمت بالا رشد می‌کنند.
basiphobia
باسیفوبیا، ترس از سطوح صاف و هموار، به ویژه در هنگام راه رفتن.
basipodite
باسیپودیت، بخشی از پا یا اندام جانوران بندپا که نزدیک به بدن است.
basipoditic
ويژگی‌ها و ساختارهای مرتبط با باسیپودیت در زیست‌شناسی.
basipterygial
باسیپتریژیال، مربوط به استخوان یا ساختارهایی که از باله‌های سینه‌ای در ماهی‌ها پشتیبانی می‌کنند.
basipterygium
باسیپتریژیوم، استخوانی که از باله‌های سینه‌ای در ماهی‌ها پشتیبانی می‌کند.
basipterygoid
باسیپتریگوئید، استخوانی که در جمجمه برخی موجودات مهره‌دار قرار دارد.
basiradial
بازیرادیال به ساختار یا ویژگی‌هایی اشاره دارد که به محور رادیال نزدیک هستند و معمولاً در زیست‌شناسی و آناتومی موجودات مورد استفاده قرار می‌گیرد.
basirhinal
بازیرهینال به ناحیه‌ای در مغز اشاره دارد که ممکن است در پردازش اطلاعات حسی نقش داشته باشد.
basirostral
بازیرستال به مشخصه‌هایی اشاره دارد که در ناحیه پایینی و نزدیک به نوک یا سر یک موجود قرار دارند.
basiscopic
بازیسکوپیک به رویکرد یا نمایی اشاره دارد که از جهت پایه یا نواحی اساسی یک ساختار به آن نگاه می‌شود.
basisidia
باسیدیا به ساختارهای کوچکی در قارچ‌ها اطلاق می‌شود که برای تولید مثل و تشکیل هاگ‌ها وجود دارند.
basisolute
بازیسولوت به ویژگی یا کیفیت محلول‌هایی اشاره دارد که در تجزیه و تحلیل‌های شیمیایی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
basisphenoid
بازیسفنویید، استخوانی است که در پایینی‌ترین قسمت جمجمه قرار دارد و بخشی از قاعده جمجمه محسوب می‌شود.
basisphenoidal
بازیسفنویید به صفتی اشاره دارد که به استخوان بازیسفنویید و ویژگی‌های آن مرتبط است.
basitemporal
بازی‌تمپورال به قسمتی از جمجمه اشاره دارد که نزدیکی پایه استخوان تمپورال قرار دارد.
basitting
باسی‌سیتینگ به حالتی از نشستن اشاره دارد که در آن از نشیمنگاه و پایه بدن استفاده می‌شود.
basiventral
بازی‌ونترال به قسمت پایینی و مرکزی در موجودات زنده اشاره دارد.
basivertebral
بازی‌ورتبرال به رگ یا ناحیه‌ای در ستون فقرات اشاره دارد که در خون‌رسانی دخیل است.
baske
بایستادن یا نشستن زیر آفتاب به منظور گرفتن دمای گرما یا لذت بردن از آن.
basker
شخصی که از گرما و نور آفتاب لذت می‌برد.
basketballer
شخصی که بسکتبال بازی می‌کند.
basketful
میزان میوه یا مواد دیگر که در یک سبد جا می‌گیرد.
basketfuls
چندین سبد پر از میوه، سبزی یا مواد دیگر.
basketing
عمل اشتغال به فعالیت زیر آفتاب.