hambergite
هامبرگیت، نوعی ماده معدنی که در جمعآوری مواد معدنی قابل مشاهده است.
hamble
هامبل، اصطلاحی برای توصیف راه رفتن در حالتی ناپایدار یا عجیب.
hambro
هانبرو، گیاهی است که به خاطر زیباییاش در باغها و دکوراسیونهای داخلی استفاده میشود.
hambroline
هانبرو لاین، نوعی الگو یا طراحی است که معمولاً در لباسها و هنرهای بصری به کار میرود.
hamdmaid
هاندمید، شخصی است که خدمات خانگی مانند سرو غذا و نوشیدنی را به مهمانان ارائه میدهد.
hameil
هامییل، نامی است معمولاً برای افراد و در زبانهای مختلف به کار میرود.
hamelia
هامیلیا، گیاهی است که به خاطر زیبایی و جذب حشرات توجه میشود.
hamelt
هاملت، به مفهوم رسیدن به توافق یا مصالحه در موقعیتهای دشوار شناخته میشود.
hamesoken
حالت یا حس خوب و دلپذیر که در نتیجه ارتباط و پذیرش ایجاد میشود.
hamesucken
احساس همبستگی و نزدیکی به دیگران در یک محیط اجتماعی.
hametugs
روش یا راهکاری که برای بهینهسازی کارایی یا عملکرد به کار میرود.
hametz
غذایی که به خوبی با ذائقه سنتی سازگار است.
hamewith
جمع شدن و تعامل با دیگران به منظور فعالیت یا تفریح.
hamfare
درگیر بودن و تأثیرگذار بودن در محیطهای اجتماعی.
hamfat
همفت به معنای وضعیتی پیچیده یا دشوار است که معمولاً نیاز به تصمیمگیریهای سخت دارد.
hamfatter
همفتری به معنای فردی است که در یک حوزه خاص مهارت و دانش زیادی دارد.
hamhung
همهانگ به معنای خستگی ناشی از فعالیتهای شدید است.
hami
همی به معنای فردی است که حمایت و همکاری مفیدی در یک تیم ارائه میدهد.
hamidian
همیدین به فرهنگی یا سبکی اطلاق میشود که ویژگیهای خاص خود را داراست.
hamidieh
همیدیه به نشانهای از میراث یا هویت فرهنگی اشاره دارد.
hamiform
hamiform به ساختار یا شکلی اطلاق میشود که به شکل کما یا کتف شباهت دارد.
hamilt
Hamilt به مفاهیم ریاضی و فیزیکی ارجاع دارد که به سیستمهای دینامیکی و مکانیک همیلتونی مربوط میشود.
hamilton
همیلتون به الکساندر همیلتون، سیاستمدار و یکی از بنیانگذاران ایالات متحده، اشاره دارد.
hamiltonianism
همیلتونیسم به مکتب فکری و رویکردهای مربوط به نظریه همیلتون در فیزیک و ریاضیات اشاره دارد.
hamiltonism
همیلتونیسم به نظریهها و روشهای مرتبط با سیستمهای دینامیکی و مکانیک همیلتونی اطلاق میشود.
hamingja
همینگجا به نوعی شانس یا تقدیر در فرهنگ نوردیک اشاره دارد که به اقبال فردی مرتبط است.
haminoea
هامینوئا، نوعی حلزون دریایی است که در آبهای شیرین و شور زندگی میکند و در دستهی نرمتنان قرار دارد.
hamirostrate
هامیرواستراته به شکلی اشاره دارد که در آن اجزای یک موجود آبزی به طور خاصی طراحی شدهاند تا کارایی شنا را افزایش دهند.
hamital
هامیتال نام یک قوم باستانی در شمال افریقا است که دارای تمدنی خاص بودند.
hamiticized
هامیتیسازی به فرایند جذب و ادغام ویژگیهای زبان یا فرهنگ دیگر اشاره دارد.
hamitism
هامیتیسم به مجموعهای از ویژگیها و باورهای فرهنگی اشاره دارد که به قومهای هامیت نسبت داده میشود.
hamitoid
هامیتوئید به ویژگیها یا خصوصیات مرتبط با فرهنگ یا جوامع هامیت اشاره دارد.
hamlah
عملیاتی که به منظور نفوذ، تصرف یا هدفگذاری خاصی در نظر گرفته میشود.
hamleted
تبدیل یک مکان یا جمعیت به شکل یا حالت یک دهکده.
hamleteer
فردی که به عنوان نماینده یا حامی یک جامعه کوچک عمل میکند.
hamletize
عملی که به هدف ایجاد ویژگیهای یک دهکده در مکانهای بزرگتر انجام میشود.
hamli
افرادی که به یک جامعه کوچک یا دهکده خاص تعلق دارند.
hamline
خط عمودی یا هام لاین، به خطی در معماری و مهندسی اشاره دارد که نمایانگر حمایت و استحکام ساختار است.
hamlinite
هملینیت، معدنی نادر که بیشتر در شرایط خاص زمینشناسی تشکیل میشود.