hemicardia
هیمیکاردیا به اختلالات خاص در ساختار یا عملکرد قلب اشاره دارد.
hemicardiac
هیمیکاردیا به شرایط خاص قلبی اشاره دارد که نیازمند توجه خاص است.
hemicarp
هیمیکarp به بخشی از میوه یا گیاه اطلاق میشود که برای تولید مثل ضروری است.
hemicatalepsy
همی کاتالپسی به معنی عدم توانایی حرکتی در نیمی از بدن به طور موقت است.
hemicataleptic
همی کاتالپتیک به ویژگیهای حرکتی اشاره دارد که به ناتوانی در جنبش در یک سمت بدن مربوط میشود.
hemicentrum
همیسنتروم به ناحیهای در مغز اشاره دارد که در عملکرد آن اهمیت دارد.
hemicephalous
همیسفالو به حالتی در کالبدشناسی اشاره دارد که مربوط به ناهنجاریهای مغزی است.
hemicerebrum
همیسریبروم به قسمتی از مغز اشاره دارد که عملکردهای حیاتی را انجام میدهد.
hemicholinium
همیکولینیم به مادهای شیمیایی اطلاق میشود که به مطالعه عملکرد سیستم عصبی کمک میکند.
hemichorda
همیخورده به بخش یا جزء خاصی اشاره دارد که در بعضی از حیوانات یافت میشود.
hemichorea
همیکوره به اختلال حرکتی اطلاق میشود که در آن حرکات غیر ارادی فقط در یک سمت بدن مشاهده میشود.
hemichromatopsia
همیکروماتوپسیا بر شرایط بینایی تأثیر میگذارد و منجر به عدم توانایی در درک صحیح رنگها میشود.
hemicyclic
همیدایرهای به ساختاری اطلاق میشود که دارای نیمی از قابلیتهای یک دیال است.
hemicyclium
همیدایره به یک عنصر معماری اطلاق میشود که شکل نیمی از یک دایره را دارد.
hemicircular
همیدایره به شکل یا عنصر معمارانهای اطلاق میشود که نیمدایره است.
hemiclastic
نیمهکلاستیک، اصطلاحی برای توصیف موادی است که خواص کشسان و خاصیت شکنندگی را دارند.
hemicollin
نیمهکولین، ترکیب شیمیایی است که در تولید مواد زیستمحیطی به کار میرود.
hemicrane
نیمهجمجمه، بخش محافظتی از جمجمه که از مغز محافظت میکند.
hemicrany
نیمهجمجمه، اصطلاح پزشکی برای توصیف بخشهای جمجمه است.
hemicranic
نیمهجمجمهای، اصطلاحی برای توصیف درد یا سایر مشکلات مربوط به یک طرف سر است.
hemicrystalline
نیمهکریستالی، مشخصهای برای موادی که هم عیوب و هم ساختارهای کریستالی را دارند.
hemidactyl
همیداکتیل، نوعی از سوسمار کوچک که معمولاً در مناطق گرمسیری زندگی میکند و دارای انگشتان خاصی است.
hemidactylous
همیداکتیلوس، اشاره به گروهی از جانداران که دارای ساختار انگشتان خاصی هستند.
hemidactylus
همیداکتیلوس، جنسی از سوسمارهای غیربومی است که عموماً در مناطق گرمسیری یافت میشود.
hemidiapente
همیدیاپنت، فاصلهای در موسیقی که شامل پنج نت میشود و معمولاً برای ایجاد تنوع در آهنگها به کار میرود.
hemidiaphoresis
همیدیافرهسیس، وضعیتی است که در آن تعریق در یک طرف بدن بروز میدهد.
hemidysergia
همیدیسرژی، حالتی که در آن هماهنگی عضلات در یک طرف بدن مختل میشود.
hemidystrophy
همیدیسروفی به معنای ناهنجاری در رشد یک سمت بدن است.
hemiditone
همیدیتون به فاصلهای در موسیقی اشاره دارد که بین نیمهتون و یک تون کامل قرار دارد.
hemidomatic
همیدوماتیک به ویژگیهایی اشاره دارد که شامل دو بعد یا جنبه است.
hemidome
همیدوم به قلمرو نیمهای از یک گنبد یا ساختار دایرهای اشاره دارد.
hemidrachm
همیدراخما به واحدی از سکههای باستانی اشاره دارد که نیمی از یک دراخما است.
hemiekton
همیكتون، یک اصطلاح در هندسه و فیزیک که به نوعی از تاثیرات یا ویژگیهای خاص اشاره دارد.
hemielytra
همی الیترا، بخشی از بالهای حشرات که به تعادل و سبک پرواز کمک میکند.
hemielytral
همی الیتری، وابسته به ساختار و ویژگیهای خاص بالهای حشرات.
hemielytron
همی الیتران، بخشی از ساختار بالهای حشره که ویژگیهای آن را تحت تاثیر قرار میدهد.
hemielliptic
همی الیپتیک، نوعی شکل که در هندسه و طراحی قابل استفاده است.
hemiepes
همیپس، بیانگر ساختار خاص بدن و سازگاریهای حشرات است.