hereditarily
به طوری که از یک نسل به نسل دیگر منتقل می‌شود، ارتباطی با وراثت دارد.
hereditariness
ویژگی یا حالتی که به طور ارثی از والدین به فرزندان منتقل می‌شود.
hereditarist
شخصی که به طور خاص به تأثیرات وراثت و ژنتیک علاقه‌مند است.
hereditas
به معنای وراثت یا ارث، غالباً در مباحث حقوقی مطرح می‌شود.
hereditation
انتقال ویژگی‌ها و خصوصیات از نسل پدر و مادر به نسل بعد.
hereditative
وابسته به وراثت، به خصوص ویژگی‌ها یا صفات که از طریق DNA انتقال می‌یابند.
heredities
مجموعه ویژگی‌ها و صفات ارثی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند.
hereditism
نظریه‌ای که بر اهمیت ژنتیک در شکل‌گیری ویژگی‌ها و رفتارهای یک فرد تأکید دارد.
hereditist
شخصی که به مطالعه وراثت و ویژگی‌های ارثی می‌پردازد.
hereditivity
توانایی ویژگی‌ها یا صفات برای انتقال از نسلی به نسل دیگر.
heredium
هرودیوم، مالی است که به صورت ارثی به فرد دیگری منتقل می‌شود.
heredofamilial
بیماری‌های مرتبط با وراثت که در خانواده سرایت می‌کنند.
heredolues
فاکتورهایی که از وراثت به یک فرد منتقل می‌شوند.
heredoluetic
شرایط مرتبط با وراثت که نیازمند مدیریت پزشکی هستند.
heredosyphilis
ویژگی‌های سیفیلیس که از نسل‌های قبل به ارث رسیده‌اند.
heredosyphilitic
وضعیت‌های مرتبط با سیفیلیس که از وراثت نشأت می‌گیرند.
heredosyphilogy
هرودوسیفیلوژی، علم بررسی وراثت و تأثیرات آن بر سیفیلیس می‌باشد.
heredotuberculosis
هرودوتیوبنکلوز، مطالعه وراثت و تأثیرات آن بر سل می‌باشد.
herefore
از این‌رو، به معنای از این لحظه به بعد یا به همین خاطر است.
herefrom
از اینجا، به معنای از این محل یا زمان به جلو است.
heregeld
هرگهلد، مالیاتی که در زمان فئودالیسم به زمین‌دار داده می‌شد.
heregild
هرگیلد، غرامتی که به عنوان جبران خسارت پرداخت می‌شد.
herehence
از اینجا به بعد، اشاره به آغاز یک روند یا تغییر از این نقطه مشخص.
hereinabove
در اینجا بالاتر، به اطلاعات یا توضیحات ارائه شده در متن اشاره دارد.
hereinbelow
در اینجا پایین، به موارد یا توضیحات ارائه شده در متن زیر اشاره دارد.
hereinto
به داخل، اشاره به ورود به یک مکان یا موضوع خاص.
herem
هرم، به معنای فضای مقدس و متعلق به بخشی از دین یا فرهنگ.
heremeit
هرمیت، یک اصطلاح نادر که به معنی فردی جدا از اجتماع است.
herenach
هرناچ، احساسی که در یک لحظه یا مکان خاص ایجاد می‌شود و ممکن است به نوعی ارتباط عاطفی با دیگران یا محیط اشاره داشته باشد.
hereness
حاضر بودن، وجود یک فرد یا چیز در یک مکان خاص و محتوای حسی آن.
hereniging
هرنینگی، جان گرفتن دوباره ارتباطات یا دوستی‌های قدیمی.
hereon
از این به بعد، نشان‌دهنده شروع یک تغییر یا رویه جدید.
hereout
از این به بعد، نشانی از ادامه‌ دادن به یک عمل یا رویکرد.
hereright
اینجا درست، به مکان یا موقعیتی در همانجا اشاره دارد.
heres
در زبان محاوره‌ای، به معنی 'این است' یا 'اینجا' استفاده می‌شود.
heresimach
اصطلاح الهیاتی که به نوعی از برداشت‌های نادرست در دین اشاره دارد.
heresiographer
نویسنده یا محققی که در مورد بدعت‌ها و انحرافات مذهبی می‌نویسد.
heresiography
تحقیق و نگارش درباره انحرافات و بدعت‌های دینی.
heresiographies
تعداد زیادی از تحقیقات و نگارش‌ها در مورد انحرافات دینی.
heresiologer
شخصی که به مطالعه بدعت‌ها در زمینه‌های مذهبی می‌پردازد.