leersia
لیرزیا نوعی گیاه علفی است که در نواحی مرطوب و باتلاقی می‌روید و برای بهبود خاک و حفظ رطوبت مفید است.
leese
لیس به معنای انعقاد قرارداد برای کرایه یک شیء یا ملک به مدت معین است.
leeser
لیسر به فردی اطلاق می‌شود که در صنعت نوشیدنی‌های تخمیری مانند شراب و آبجو کار می‌کند و تخصص وی در فرآیند تخمیر است.
leeshyy
لیشی اصطلاحی غیررسمی است که به حالت و نگرش غیررسمی و راحت دلالت دارد.
leesing
لیسینگ به فرآیند اجاره یک دارایی مانند خودرو یا خانه در مقابل پرداخت دوره‌ای اشاره دارد.
leesome
لیسوم به تجربیات یا لحظاتی اطلاق می‌شود که لذت و شادی را به ارمغان می‌آورند.
leesomely
به شکلی نرم و فریبنده و با ناز و خرمی.
leetle
به معنای کوچک یا نازنین.
leetman
به معنای مردی با روحیه بازیگوش یا خلاق.
leetmen
به معنای مردان با روحیه بازیگوش یا خلاق.
leeways
انعطاف‌پذیری یا فضای عمل در تصمیم‌گیری.
leewan
به معنای فضای باز برای اکتشاف و بررسی.
leewardmost
leewardmost، به معنای جانبی از چیزی است که کمترین باد را تجربه می‌کند، در سمت مخالف باد.
leewardness
leewardness، به معنای وضعیت یا ویژگی بودن در سمت sheltered از باد.
leewards
leewards، به معنای سمت یا طرف sheltered از باد.
leewill
leewill، به معنای آمادگی فرد برای همکاری یا همکاری دوستانه، میل به رفتار دوستانه.
lefsel
lefsel، نوعی نان مسطح سنتی نروژی، معمولاً در اندازه بزرگ و با مواد مختلف پر می‌شود.
lefsen
lefsen، نوعی نان مسطح یا شیرینی که در نروژ مصرف می‌شود و معمولاً با مواد مختلف تهیه می‌شود.
lefter
در سیاست، به فردی که دیدگاه‌های چپ‌تری نسبت به دیگران دارد، اطلاق می‌شود.
leftest
به فرد یا گروهی اطلاق می‌شود که به شدت به ایده‌های چپ تعلق دارد.
leftish
به دیدگاه‌هایی اشاره دارد که به سمت ایده‌های چپ گرایش دارند ولی به‌طور کامل از آن‌ها پیروی نمی‌کنند.
leftisms
اصطلاحاتی که در زمینه ایده‌ها و نظریه‌های چپ به کار می‌روند.
leftments
اصطلاحی برای توصیف ایده‌ها و اقدامات مرتبط با چپ‌گرایی.
leftness
خصوصیت یا حالت چپ‌گرا بودن، به‌ویژه در زمینه سیاست.
leftwardly
به سمت چپ، به سمت چپ حرکت کردن یا قرار گرفتن.
legaleses
اصطلاحات و واژه‌های خاص قانونی که به سختی فهمیده می‌شوند.
legalist
شخصی که به پیروی سختگیرانه از قوانین و مقررات معتقد است.
legalistically
به صورت قانونی یا از منظر حقوقی، به قوانین و مقررات توجه کردن.
legalists
افرادی که به انضباط و پیروی از قوانین و مقررات اعتقاد دارند.
legalness
وضعیت قانونی بودن چیزی، بر اساس قوانین رسمی.
legals
امور مربوط به قوانین و مقررات، موارد قانونی و روال‌های قضایی را شامل می‌شود.
legantine
سبکی خاص در هنر یا طراحی که می‌تواند ظرافت و جاذبه را در بر داشته باشد.
legantinelegatary
موقعیتی در سیستم‌های قدیم سیاسی یا اجتماعی که ممکن است به نوعی نمایندگی یا ارتباطات اشاره داشته باشد.
legatary
کسی که به موجب وصیت‌نامه یا مستندات قانونی به میراث یا دارایی خاصی منصوب می‌شود.
legated
منصوب شده، به معنای واگذاری نمایندگی یا وظایف خاص به یک فرد.
legateship
وضعیت یا سمت نمایندگی، به ویژه در زمینه‌های سیاسی یا اجتماعی.
legateships
لیگاتشپ به معنای مقام یا مسئولیتی است که به نمایندگان یک کشور یا مقام عالی‌رتبه به عنوان نماینده در مکانی دیگر اعطا می‌شود.
legati
لیگاتی به نمایندگان مالی و اداری اشاره دارد که به‌عنوان نمایندگان یا فرستاده‌ها از سوی یک مقام بالا منصوب می‌شوند.
legating
لیگات کردن به معنای واگذاری اختیارات یا نمایندگی به شخص یا مقام دیگر است.
legationary
لیگیشنری به نماینده‌ای اطلاق می‌شود که در ماموریت‌های دیپلماتیک برای نمایندگی از یک کشور یا دولت فرستاده می‌شود.