leith
نام یک منطقه در ادینبرو، اسکاتلند.
leitneria
جنس گیاهان گل‌دار از خانواده ساسنا.
leitneriaceae
خانواده‌ای از گیاهان گل‌دار که شامل جنس لایتنریا می‌شود.
leitneriaceous
مربوط به خانواده گیاهی لایتنریاسه.
leitneriales
لایتنریال، نام یک رده از جلبک‌های سبز آب شیرین که در آب‌های شیرین زندگی می‌کنند و به‌طور عمده به گروه‌های بزرگ‌تری از جلبک‌ها تعلق دارند.
lekach
لکاخ، نوعی کیک عسل که معمولاً در مراسم‌های یهودی تهیه و سرو می‌شود.
lekanai
لکانای، به سبک خاصی از سفالگری اشاره دارد که معمولاً در مناطقی خاص رایج است.
lekane
لکانه، ظرفی است که برای سرو غذا استفاده می‌شود و عموماً به زیبایی تزئین می‌شود.
lekha
لکها، به یک نوع اشیاء هنری یا تزئینی اشاره دارد که ممکن است در نمایشگاه‌ها یا کنسرت‌ها مورد توجه قرار گیرند.
lekythi
لیکیتی، ظرفی است که در یونان باستان برای ذخیره روغن استفاده می‌شده و معمولاً با نقوش زیبا تزئین می‌شده است.
lekythoi
لیکیتوی، ظرفی باریک و بلند از سفال که معمولاً برای نگهداری روغن استفاده می‌شود و در فرهنگ یونانی باستان اهمیت خاصی داشت.
lekythos
لیکیتوس، نوعی گلدان یونانی با طراحی خاص که بیشتر برای نگهداری روغن و در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می‌گرفت.
lekythus
لیکیتوس، نوعی گلدان یونانی که برای ذخیره‌سازی روغن و دیگر مایعات طراحی شده است و در حفاری‌های باستان‌شناسی یافت می‌شود.
lelia
للیا، نامی زنانه که در زبان‌های مختلف به کار می‌رود و ممکن است به معنای خوشبختی یا زیبایی باشد.
lelwel
للوایل، نامی که ممکن است به مکان‌های خاص یا محله‌ها در جغرافیای خاص اشاره داشته باشد.
lemaireocereus
لمیریوسرئوس، جنسی از کاکتوس‌ها که عمدتاً در مناطق خشک و گرمسیری رشد می‌کنند.
lemanea
لمانا، نوعی جلبک با ساختار خاص که در محیط‌های آبی شیرین وجود دارد و به بررسی‌های علمی و اکولوژیکی کمک می‌کند.
lemaneaceae
لمانااسه، خانواده‌ای از جلبک‌ها که جزئی جدایی‌ناپذیر از تنوع زیستی آبزیان محسوب می‌شود.
lemanry
لمنری، به حالتی اطلاق می‌شود که در آن شخص به عنوان یک لمان در نظر گرفته می‌شود و می‌تواند جنبه‌های حقوقی و اجتماعی داشته باشد.
leme
لمه، به معنای تیغه یا لبه‌ای تیز و برنده است که در ابزار و سلاح‌ها کاربرد دارد.
lemel
لمل، ماده‌ای نرم و پف‌دار که معمولاً در دکوراسیون و لباس‌ها استفاده می‌شود.
lemmitis
لمیتیس، اصطلاحی در گیاه‌شناسی که به ویژگی‌ها یا دسته‌ای خاص از گیاهان اطلاق می‌شود.
lemmoblastic
سلول‌های لموبلاستیک به وجود آمده از بافت‌های لیمفی که نقش مهمی در ساختار و عملکرد بافت‌ها دارند.
lemmocyte
سلولی از نوع گلیال که در اعصاب محیطی قرار دارد و وظیفه پشتیبانی و محافظت از اعصاب را بر عهده دارد.
lemmon
میوه‌ای با طعم ترش که معمولاً در آشپزی و نوشیدنی‌ها استفاده می‌شود.
lemmus
نوعی جوندۀ کوچک که معمولاً در نواحی قطبی زندگی می‌کند و به خاطر حرکات مهاجرتی‌اش شناخته شده است.
lemna
یک جنس از گیاهان آبی که در رویدادهای طبیعی و اکوسیستم های آب شیرین نقش مهمی ایفا می‌کنند.
lemnaceae
خانواده‌ای از گیاهان آبی که شامل گیاهان شناوری مانند لیمو است و در اکوسیستم‌های آبی نقش مهمی دارد.
lemnaceous
گروهی از گیاهان که معمولاً در آب‌های کم‌عمق و مناطق مرطوب رشد می‌کنند.
lemnad
نوعی گیاه آبزی که به صورت شناور در آب زندگی می‌کند.
lemnian
به اکوسیستم‌هایی اطلاق می‌شود که در آب‌های کناری و مرطوب یافت می‌شوند.
lemniscata
شکلی هندسی که به‌عنوان نماد بی‌نهایت و پیوستگی استفاده می‌شود.
lemniscate
نوعی شکل هندسی با دو حلقه که در ریاضیات و هنر استفاده می‌شود.
lemniscatic
وابسته به شکل یا خواص لمی‌نیشکات در ریاضیات یا فیزیک.
lemnisci
لمنسکی، در ریاضیات، به شکل‌های منحنی یا الگوهای خاص اشاره دارد که اغلب در زمینه‌های مختلف علمی بررسی می‌شوند.
lemniscus
لمنسکوس، در آناتومی، به مسیرهای عصبی اشاره دارد که اطلاعات حسی را از بدن به مغز منتقل می‌کند.
lemnisnisci
لمنسنسکی‌ها به گروهی از منحنی‌ها یا الگوهایی اشاره دارد که در زمینه‌های خاص هندسی بررسی می‌شوند.
lemogra
لموگرافی به شیوه‌ها و تکنیک‌های خاص در هنر بصری اشاره دارد.
lemography
لموگرافی به مطالعه و بررسی اشکال و الگوها در هنر و ریاضیات اشاره دارد.
lemology
لمولوژی به مطالعه و بررسی ویژگی‌های منحنی‌ها و اشکال هندسی اشاره دارد.