longsome
به حالتی اشاره دارد که طولانی و خستهکننده باشد.
longsomeness
طولانی بودن، به معنای خستهکننده یا با مضمونی که برای مدت طولانی ادامه دارد.
longspun
طولانی بافته شده، به معنای روایت یا توضیحی که به صورت مداوم و پیچیده بیان میشود.
longtail
دمی، به وضعیتی اطلاق میشود که شامل انتخابهای کمیاب و خاص بیشتری میباشد.
longtimer
فردی که مدت زیادی در یک حرفه یا سازمان خاص فعالیت میکند.
longue
طولانی، معمولاً به مفهوم یک مکان یا حالت آرام و دلپذیر اشاره دارد.
longues
مکانهای طولانی یا وسعت دار، معمولاً به فضاهای عمومی و راحت اشاره دارد.
longulite
لانگولیت، یک ماده معدنی نادر که در برخی مناطق زمین یافت میشود و به دلیل ویژگیهای خاصش مورد توجه است.
longus
لانگوس، واژهای لاتینی است که به معنی طولانی میباشد و در اصطلاحات علمی و آناتومی به کار میرود.
longway
راه طولانی، اشاره به مسافتی دارد که باید در سفر طی شود یا پیشرفتی که هنوز باید محقق گردد.
longwood
لانگوود، نام مکان یا باغی است که به خاطر فضاسازی زیبا و طبیعیاش شهرت دارد.
longword
کلمه طولانی، به کلماتی اطلاق میشود که دارای حروف زیادی هستند و معمولاً از نظر تلفظ یا نگارش دشوار هستند.
longwork
کار طولانی، به شیوهای از کار اشاره دارد که زمان زیادی به طول میانجامد و ممکن است به معنای تلاش و فداکاری باشد.
longwort
طولانی، نوعی گیاه که معمولاً در مناطق مرطوب رشد میکند و خواص دارویی دارد.
longworth
لانگوورث، نام یک روستای کوچک در انگلستان که دارای مکانهای تاریخی است.
lonhyn
لانهای، یک لهجه نادر که در یک ناحیه خاص صحبت میشود.
lonk
لانک، به معنی صدا زدن یا فریاد زدن است.
lonouhard
لانوهارد، به عنوان تمثیلی برای قدرت و تابآوری در فرهنگها کاربرد دارد.
lonquhard
لانکوهارد، ابزاری سنتی در کشاورزی که قبل از ظهور ماشینآلات جدید استفاده میشده است.
lontar
نخل لنتار، نوعی نخل است که در جنوب شرقی آسیا رشد میکند و برگهای آن برای نوشتن و تولید کاغذ سنتی استفاده میشود.
loob
داخل یا بخش نرم و خوردنی میوه یا هر ماده ای.
looby
احمقانه یا بیمعنی، به نوعی رفتار یا گفتار گفته میشود که احمقانه یا غیرمعمول است.
loobies
یک اصطلاح غیررسمی برای اشاره به گروهی از افراد که به صورت سرگرمکننده و کودکانه رفتار میکنند.
loobyish
به حالتی یا نوعی فعالیت اشاره دارد که احمقانه یا غیر جدی باشد.
loobily
به طرز احمقانه یا بیمعنی بیان کردن یا عمل کردن.
looch
لچ، به طور کلی به معنای تنبلی یا بیتحرکی است که به فردی بدون انگیزه اشاره دارد.
lood
لود به معنای تغییر یا اصلاح چیزی به گونهای که غیرقابلشناسایی باشد.
looed
لوئد به معنای قفل کردن شیئی به صورت ایمن است.
loof
لوف به معنای بررسی یا نگاه کردن به چیزی به دقت است.
loofie
لوفی به طور کلی به معنی فردی عجیب یا غیرمعمول است.
loofness
لوفسنس به معنای راحتی و عدم سختی چیزی است.
loofs
لاف، نوعی پارچه نرم و بافتنی که برای شرایط خاصی استفاده میشود.
looing
نگاه کردن، مشاهده کردن و بررسی کردن چیزی به صورت دقیق.
lookahead
نگاه به جلو، پیشبینی کردن یا برنامهریزی برای آینده.
lookdown
نگاه تحقیرآمیز، به دیگران به گونهای نگریستن که آنها را پایینتر از خود بدانید.
lookdowns
نگاههای تحقیرآمیز، نوعی ارزیابی منفی از دیگران.
lookee
ناظر، کسی که به صورت فعال چیزی را تماشا میکند.
lookum
نگاه کردن، نگاهی گذرا به چیزی انداختن.
loomer
بافتهگر، کسی که برای تولید پارچه از الیاف استفاده میکند.