medimn
مدیم به رویکرد یا تکنیکهای جامع در بهداشت اشاره دارد.
medimno
روش یا فرآیند خاصی در زمینه بهداشت و درمان.
medimnos
مدیمنوس، واحدی برای اندازهگیری غلات در یونان باستان.
medimnus
مدیمنوس، واحد مهمی برای تجارت در بازارهای قدیمی.
medine
مدینه، نوعی مکان یا شهر، به ویژه در متون تاریخی و دینی.
medinilla
مدینلا، جنس گیاهان گرمسیری با گلهای زیبای بزرگ.
medino
مدینو، واژهای برای اشاره به تقسیمات جغرافیایی یا تاریخی.
medio
مدیو، لغتی برای اشاره به وسط یا مرکز در زبانها.
medioanterior
میدیوانتریور به موقعیتی در آناتومی اشاره دارد که به سمت جلو و مرکز قرار دارد.
mediocarpal
میدیوکاپال به استخوانهای مرکزی مچ دست اشاره دارد.
medioccipital
میدیوکسیپیتال به منطقهای در نیمکره پشتی مغز مربوط میشود.
mediocral
میدیوکرال به بخشی گفته میشود که در انجام فعالیتهای حرکتی موثر است.
mediocrely
میانهرو، به نحوی که نتایج یا عملکرد متوسط باشد.
mediocreness
میانگین بودن، کیفیت یا سطحی که بالاتر از حد معمول یا متوسط نیست.
mediocris
mediocris به معنای معمولی، متوسط یا معمولی است. به چیزی اشاره دارد که از نظر کیفیت یا استعداد، در سطح فوقالعادهای نیست.
mediocrist
mediocrist به فردی اطلاق میشود که ویژگیهای متوسط یا معمولی دارد، بیشتر در زمینههای خاص.
mediocubital
mediocubital به بخشی از بازو اطلاق میشود که بین ناحیه میانه و آرنج قرار دارد.
mediodepressed
mediodepressed به ناحیهای اشاره دارد که به طور خاص در معرض فشار یا افزایش سطح مایعات است.
mediodigital
mediodigital به ناحیه میانی انگشتان اشاره دارد که در آن تاندونها و اعصاب مهمی وجود دارد.
mediodorsal
mediodorsal به ناحیهای در بالا و میانه بدن یا ساختارها اشاره دارد، مانند مغز یا اندامها.
mediodorsally
مدیودورسال به معنای موقعیتی است که در میانه و در سمت پشتی یک ساختار قرار دارد.
mediofrontal
مدیوفرنتال به معنای موقعیتی است که در میانه و در قسمت جلویی یک ساختار قرار دارد.
mediolateral
میدیولاترال به معنای موقعیتی است که در میانه و در سمت جانبی یک ساختار قرار دارد.
mediopalatal
میدیوپالاتال به معنای موقعیتی است که در میانه و در سطح و نرمافزاری، به پایین سقف دهان مربوط میشود.
mediopalatine
میدیوپالاتین به معنای موقعیتی است که در میانه و در ناحیه مربوط به سقف دهان قرار دارد.
mediopassive
مدیوپسیو به معنای روشی است که در آن اعمال به صورت متقابل و در میانه برقرار میشود.
mediopectoral
ناحیهای در بدن که در ارتباط با قفسه سینه و عضلات آن است.
medioperforate
وضعیتی که در آن رگها یا عضلات به حالت خاصی از سوراخ شدگی دچار میشوند.
mediopontine
ناحیهای در مغز که به نقاط مختلف اتصال دارد و در فرآیندهای عصبی دخیل است.
mediosilicic
اسیدهایی که به سیلیس و ترکیبات آن مربوط میشوند.
mediostapedial
ناحیهای در گوش که در اتصال استخوانهای شنوایی نقش دارد.
mediotarsal
مفصل مدیوتارسال به مفصلهایی در قسمت میانی پا اشاره دارد.
medioventral
مدیوانترال به ناحیهای در بدن اشاره دارد که در وسط و بخش زیرین قرار دارد.
medisance
مدیسانس به بررسی و رسیدگی به اصول اخلاقی در پزشکی اطلاق میشود.
medisect
مدیسکت به انجام معاینه یا تحلیل پزشکی یا بیولوژیکی اشاره دارد.
medisection
مدیسکشن به فرایند تشریح یا تحلیل ساختارهای بیولوژیکی اشاره دارد.
medish
مدیش به زبانی خاص یا لهجهای در جامعه اشاره دارد.
medism
مدیسم به مفهوم کلی مراقبت از سلامتی و خدمات پزشکی اشاره دارد.
meditabund
مدیتابوند به حالتی اشاره دارد که در آن فرد عمیقاً به تفکر فرو رفته است.