morphemic
مورفمی، به تجزیه و تحلیل واحدهای کوچک معنایی در زبان اشاره دارد.
morphemically
مورفمیک، مربوط به واحدهای معنی‌دار زبانی که به نام مورفم شناخته می‌شوند.
morphetic
مورفتیک، مربوط به ساختار و شکل‌های عبارات زبانی و نحوه ترکیب آنها.
morpheus
مورفئوس، در اسطوره‌های یونانی، خدای خواب و رویاها.
morphew
مورفیو، در زبان‌شناسی به نوعی تحلیل معنایی و شکلی اشاره دارد.
morphgan
مورفگان، مربوط به تجزیه و تحلیل ساختار و شکل‌های زبانی.
morphias
مورفیا، واحدهای زبانی که نقش و ساختار خاصی دارند.
morphiate
مرفین، دارویی است که به‌طور عمده برای تسکین درد استفاده می‌شود و از ویتامین‌های گروه اپیوئیدها است.
morphic
مورفیک به ویژگی‌ها و تغییرات شکل یا ساختار اشاره دارد، به ویژه در زیست‌شناسی و طراحی.
morphically
به‌طور مورفیک به روش‌ها و فرآیندهایی اطلاق می‌شود که در آن شکل و ساختار موجودات شکل می‌گیرد.
morphin
مرفین، دارویی است که از تریاک استخراج می‌شود و عمدتاً برای تسکین درد شدید استفاده می‌شود.
morphinate
مورفینه کردن به فرآیند تغییر شکل یا ساختار اشیا اشاره دارد.
morphines
مرفین‌ها، گروهی از داروها هستند که به تسکین درد کمک می‌کنند و معمولاً برای درمان دردهای حاد به کار می‌روند.
morphinic
مورفینیک به ترکیبات یا ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که به مورفین مربوط می‌شوند.
morphinization
فرآیند تبدیل یا تبدیل یک ماده به حالت مورفینی.
morphinize
عمل تبدیل کردن یا تبدیل به حالت مورفینی.
morphinomania
میل و وابستگی شدید به مورفین.
morphins
ترکیبات دارویی حاوی مورفین که برای تسکین درد استفاده می‌شوند.
morphiomania
وابستگی و ولع به مصرف مواد حاوی مورفین.
morphism
مرفسم، تابعی است که ساختار ریاضی را حفظ کرده و ارتباطی بین اشیاء مختلف در یک زمینه ریاضی برقرار می‌کند.
morphisms
مرفسم‌ها، توابعی هستند که ارتباطات بین اشیاء مختلف در ریاضیات را توصیف کرده و به حفظ ساختارها کمک می‌کنند.
morphized
شکل‌دهی شده به حالتی است که در آن یک شیء یا مفهوم به شکلی دیگر تغییر کرده است.
morphizing
شکل‌دهی به فرآیند تبدیل یا تغییر یک شیء یا مفهوم به شکلی دیگر اشاره دارد.
morphogeneses
مورفوژنزها به فرآیندهایی اشاره دارند که در آن‌ها شکل و ساختار ارگانیزم‌ها ایجاد و توسعه می‌یابد.
morphogenetic
مورفوژنتیک به جنبه‌های مختلف فرآیندهای شکل‌گیری در موجودات زنده اشاره دارد.
morphogenetically
مورفولوژیکی، مربوط به فرآیندهای شکل‌گیری و توسعه ساختارها در موجودات زنده.
morphogeny
مورفوشنی، به فرآیندها و مکانیزم‌هایی گفته می‌شود که باعث تعیین شکل و فرم موجودات زنده می‌شود.
morphographer
مورفوگراف، کسی که در زمینه مطالعه و ثبت ویژگی‌های ظاهری و ساختاری موجودات تخصص دارد.
morphography
مورفولوژی به توصیف و تحلیل ویژگی‌های ساختاری و فرم موجودات زنده اشاره دارد.
morphographic
مورفوغرافیک به محتوای مربوط به توصیف و تحلیل ساختارها و فرم‌های موجودات اشاره دارد.
morphographical
مورفوغرافیک به توصیف و تحلیل مورفولوژی و ویژگی‌های ظاهری موجودات مختلف اشاره دارد.
morphographist
مرفوگرافیست، شخصی که به مطالعه ساختار و شکل کلمات و نشانه‌های زبانی می‌پردازد.
morphol
مرفول، ترکیب شیمیایی با ساختار مشخص که در صنایع مختلف کاربرد دارد.
morpholin
مرفولین، ترکیبی شیمیایی با خاصیت‌های متنوع که در فرآیندهای مختلف استفاده می‌شود.
morphologically
مرفولوژیکی، به ویژگی‌های ساختار و شکل‌های کلمات در زبان اشاره می‌کند.
morphologist
مرفولوژیست، پژوهشگری که به بررسی ساختار و تشکیل کلمات پرداخته و قوانین زبان را تحلیل می‌کند.
morphologists
مرفولوژیست‌ها، گروهی از پژوهشگران که به مطالعه ساختار و تشکیل کلمات پرداخته و نتایج تحقیقات خود را به اشتراک می‌گذارند.
morpholoical
مورفولوژیکی به مطالعه یا ویژگی‌های ساختاری موجودات زنده اشاره دارد.
morphometric
مورفومتریک به اندازه‌گیری و تحلیل اشکال مختلف موجودات زنده اشاره می‌کند.
morphometrical
مورفومتریکال معادل اصطلاح مورفومتریک است و به مفاهیم مشابه اشاره دارد.