معنی فارسی paid-
B1پرداخت شده، به معنی کار یا خدماتی که برای آن پولی دریافت شده است.
Having received money for work performed or a service rendered.
- VERB
example
معنی(example):
او بعد از شام صورتحساب را پرداخت کرد.
مثال:
He paid the bill after dinner.
معنی(example):
کارگران برای ساعات اضافه خود پرداخت شدند.
مثال:
The workers were paid for their extra hours.
معنی فارسی کلمه paid-
:
پرداخت شده، به معنی کار یا خدماتی که برای آن پولی دریافت شده است.