معنی فارسی painch
B1دردی ناگهانی و کوتاه که ممکن است ناشی از فشار یا آسیب باشد.
A sharp, sudden pain that may indicate strain or injury.
- OTHER
example
معنی(example):
بعد از تمرین در بازوی من درد شدیدی احساس کردم.
مثال:
I felt a painch in my arm after the workout.
معنی(example):
sometimes یک درد میتواند نشانهای از آسیب باشد.
مثال:
Sometimes a painch can be a sign of an injury.
معنی فارسی کلمه painch
:
دردی ناگهانی و کوتاه که ممکن است ناشی از فشار یا آسیب باشد.