معنی فارسی paindemaine

B1

مشکلات و دردهایی که فرد تجربه می‌کند و ممکن است بر عواطف او تأثیر بگذارد.

The personal battles and pains one experiences, often affecting emotional well-being.

example
معنی(example):

او در جلسه‌ی درمانی درباره‌ی دردها و مشکلاتش صحبت کرد.

مثال:

He spoke about his paindemaine at the therapy session.

معنی(example):

درد می‌تواند اغلب به ناامیدی عاطفی منجر شود.

مثال:

Paindemaine can often lead to emotional distress.

معنی فارسی کلمه paindemaine

: معنی paindemaine به فارسی

مشکلات و دردهایی که فرد تجربه می‌کند و ممکن است بر عواطف او تأثیر بگذارد.