معنی فارسی paintableness
B1کیفیتی که نشان میدهد یک سطح چقدر میتواند به طور مؤثر رنگ شود.
The state of being able to be painted effectively.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت رنگآمیزی چوب بر ظاهر نهایی مبلمان تأثیر میگذارد.
مثال:
The paintableness of the wood affects the final look of the furniture.
معنی(example):
قابلیت رنگآمیزی بالا برای پروژههای خود بساز مطلوب است.
مثال:
High paintableness is desired for DIY projects.
معنی فارسی کلمه paintableness
:
کیفیتی که نشان میدهد یک سطح چقدر میتواند به طور مؤثر رنگ شود.