معنی فارسی paintability

B1

قابلیت اینکه یک سطح بتواند رنگ بگیرد و به خوبی رنگ پذیرد.

The quality of a surface that determines how well it can be painted.

example
معنی(example):

قابلیت رنگ‌آمیزی دیوار باعث می‌شود تغییر رنگ‌ها آسان باشد.

مثال:

The paintability of the wall makes it easy to change colors.

معنی(example):

سطوح مختلف دارای سطوح گوناگونی از قابلیت رنگ‌آمیزی هستند.

مثال:

Different surfaces have varying levels of paintability.

معنی فارسی کلمه paintability

: معنی paintability به فارسی

قابلیت اینکه یک سطح بتواند رنگ بگیرد و به خوبی رنگ پذیرد.