معنی فارسی palaced

B1

به تصویر کشیدن یا توصیف به سبکی که با کاخ و مجلل مرتبط است.

To adorn or furnish in a grand manner like a palace.

example
معنی(example):

ساختمان با شکوهی palaced شده بود.

مثال:

The structure was palaced with grandeur.

معنی(example):

زندگی آنها در راحتی و لوکس palaced شده بود.

مثال:

Their lives were palaced in luxury and comfort.

معنی فارسی کلمه palaced

: معنی palaced به فارسی

به تصویر کشیدن یا توصیف به سبکی که با کاخ و مجلل مرتبط است.