معنی فارسی palankeened

B1

به معنای حمل یا جابه‌جایی کسی با کمک پالانکا است.

To transport or carry someone using a palanka.

example
معنی(example):

او دوستش را در روستا پالانکا کرد.

مثال:

He palankeened his friend across the village.

معنی(example):

او از طریق خیابان‌های شلوغ پالانکا شد.

مثال:

She was palankeened through the busy streets.

معنی فارسی کلمه palankeened

: معنی palankeened به فارسی

به معنای حمل یا جابه‌جایی کسی با کمک پالانکا است.