معنی فارسی palated

B1

بسته به متن، می‌تواند به عمل افزودن یا تزئین چیزی با مواد خاص اشاره داشته باشد.

Referring to a surface that has been covered or decorated in a specific manner.

example
معنی(example):

کیک با یک رویه نرم پالاته شده بود.

مثال:

The cake was palated with a smooth icing.

معنی(example):

او غذا را به زیبایی با ادویه‌ها پالاته کرد.

مثال:

She palated the dish beautifully with herbs.

معنی فارسی کلمه palated

: معنی palated به فارسی

بسته به متن، می‌تواند به عمل افزودن یا تزئین چیزی با مواد خاص اشاره داشته باشد.