معنی فارسی palch
B1ابزاری برای جمعآوری زبالهها و تنظیف محیط.
A tool used for collecting debris and cleaning up an area.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک پالش برای پاکسازی منطقه از زبالهها استفاده کرد.
مثال:
He used a palch to clear the area of debris.
معنی(example):
یک پالش برای تمیز نگه داشتن باغ ضروری است.
مثال:
A palch is essential for keeping the garden tidy.
معنی فارسی کلمه palch
:
ابزاری برای جمعآوری زبالهها و تنظیف محیط.