معنی فارسی palindromical
B2پالندریک، مرتبط با ویژگیهای یک کلمه یا عبارت که به صورت معکوس نیز خوانده میشود.
Pertaining to or characteristic of a palindrome.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت پالندریک کلمه او را شگفتزده کرد.
مثال:
The palindromical nature of the word amazed her.
معنی(example):
او مقالهای درباره ساختارهای پالندریک نوشت.
مثال:
He wrote a paper on palindromical structures.
معنی فارسی کلمه palindromical
:
پالندریک، مرتبط با ویژگیهای یک کلمه یا عبارت که به صورت معکوس نیز خوانده میشود.