معنی فارسی palliness
B1پالیدگی، رنگ پریدگی پوست یا ظاهری است که به دلیل کمبود خون یا بیماری ممکن است ایجاد شود.
The state or quality of being pale, often due to lack of blood or illness.
- NOUN
example
معنی(example):
پالیدگی او باعث شد مردم به سلامتیش شک کنند.
مثال:
His palliness made people question his health.
معنی(example):
پالیدگی دیوارها به شدت با اثاثیه زنده تضاد داشت.
مثال:
The palliness of the walls contrasted sharply with the vibrant furnishings.
معنی فارسی کلمه palliness
:
پالیدگی، رنگ پریدگی پوست یا ظاهری است که به دلیل کمبود خون یا بیماری ممکن است ایجاد شود.