معنی فارسی pallies
B1اصطلاح غیررسمی برای دوستان و افراد نزدیک.
A casual term for friends or close companions.
- NOUN
example
معنی(example):
دوستان (پالیها) جمع شدند تا از دوست خود حمایت کنند.
مثال:
The pallies gathered to support their friend.
معنی(example):
او وقتش را با دوستانش (پالیها) در کافه گذراند.
مثال:
She spent time with her pallies at the café.
معنی فارسی کلمه pallies
:
اصطلاح غیررسمی برای دوستان و افراد نزدیک.