معنی فارسی palmitate
B2پالمیتات، نمک یا استر اسید پالمیتیک که در چربیها و روغنها به ویژه روغن نخل وجود دارد.
A salt or ester of palmitic acid, commonly found in various fats and oils.
- noun
noun
معنی(noun):
Any salt or ester of palmitic acid
example
معنی(example):
پالمیتات نوعی اسید چرب است که معمولاً در روغن نخل یافت میشود.
مثال:
Palmitate is a type of fatty acid commonly found in palm oil.
معنی(example):
او آموخت که پالمیتات در بسیاری از محصولات آرایشی استفاده میشود.
مثال:
She learned that palmitate is used in many cosmetic products.
معنی فارسی کلمه palmitate
:
پالمیتات، نمک یا استر اسید پالمیتیک که در چربیها و روغنها به ویژه روغن نخل وجود دارد.