معنی فارسی palpitatingly
B1به طور تپنده، حالتی از هیجان یا استرس را نشان میدهد.
In a manner characterized by or experiencing rapid heartbeats; with excitement.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت تپنده صحبت کرد و هیجان خود را برای این رویداد نشان داد.
مثال:
He spoke palpitingly, revealing his excitement for the event.
معنی(example):
قلب در صحنه هیجانانگیز فیلم به سرعت تپید.
مثال:
The heart was palpatingly quick during the thrilling scene in the movie.
معنی فارسی کلمه palpitatingly
:
به طور تپنده، حالتی از هیجان یا استرس را نشان میدهد.