معنی فارسی pamperedness
B1وضعیت یا حالت کسی که به طور بیش از حد مورد محبت و توجه قرار گرفته است.
The quality of being pampered or excessively indulged.
- NOUN
example
معنی(example):
لذتجویی بیش از حد کودک منجر به رفتار لوس شد.
مثال:
The pamperedness of the child led to spoiled behavior.
معنی(example):
او لذتجویی خود را از طریق سلیقههای گرانقیمتش بیان کرد.
مثال:
She expressed her pamperedness through her expensive tastes.
معنی فارسی کلمه pamperedness
:
وضعیت یا حالت کسی که به طور بیش از حد مورد محبت و توجه قرار گرفته است.