معنی فارسی panached

B1

بهبود یا تزئین کردن چیزی به طور ظریف.

To adorn or embellish something with added details.

example
معنی(example):

طراح لباس را با رنگ‌های زنده پاناشد.

مثال:

The designer panached the outfit with vibrant colors.

معنی(example):

او دسر را با میوه‌های تازه برای یک لمسه خاص پاناشد.

مثال:

She panached the dessert with fresh fruits for a special touch.

معنی فارسی کلمه panached

: معنی panached به فارسی

بهبود یا تزئین کردن چیزی به طور ظریف.