معنی فارسی panoplied

B2

پوشیده شده با زره یا لباس مناسب، در معنای کنایی نیز به معنی مجهز و آماده بودن.

Clad or equipped with armor or an appropriate outfit.

example
معنی(example):

شوالیه در زره درخشان پانپلید شده بود.

مثال:

The knight was panoplied in shining armor.

معنی(example):

او قبل از سخنرانی‌اش احساس پانپلید از اعتماد به نفس کرد.

مثال:

She felt panoplied with confidence before her speech.

معنی فارسی کلمه panoplied

: معنی panoplied به فارسی

پوشیده شده با زره یا لباس مناسب، در معنای کنایی نیز به معنی مجهز و آماده بودن.