معنی فارسی pantomimed
B1پانتومیم کردن، نمایشی که در آن بدون استفاده از کلمات فقط با حرکات بدن پیام منتقل می‌شود.
To communicate an idea or story through gestures and body movements rather than spoken words.
- verb
verb
معنی(verb):
To make (a gesture) without speaking.
مثال:
I pantomimed steering a car; he understood, and tossed the keys to me.
معنی(verb):
To entertain others by silent gestures or actions.
example
معنی(example):
او اعمال را به صورت پانتومیم نمایش داد تا نکته‌اش را واضح کند.
مثال:
He pantomimed the actions to make his point clear.
معنی(example):
او داستان را بدون گفتن حتی یک کلمه به صورت پانتومیم اجرا کرد.
مثال:
She pantomimed the story without saying a word.
معنی فارسی کلمه pantomimed
:
پانتومیم کردن، نمایشی که در آن بدون استفاده از کلمات فقط با حرکات بدن پیام منتقل می‌شود.
