معنی فارسی pantomiming
B1پانتومیم کردن، یک روش نمایشی که در آن با حرکات و حالات بدن داستان یا احساسات را می‌رسانید.
The act of expressing ideas or feelings through gestures and movements instead of words.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To make (a gesture) without speaking.
مثال:
I pantomimed steering a car; he understood, and tossed the keys to me.
معنی(verb):
To entertain others by silent gestures or actions.
noun
معنی(noun):
The performance of pantomime.
example
معنی(example):
آنها صحنه‌ای از فیلم مورد علاقه‌شان را به صورت پانتومیم اجرا می‌کنند.
مثال:
They are pantomiming the scene from their favorite movie.
معنی(example):
پانتومیم کردن می‌تواند روش سرگرم‌کننده‌ای برای ارتباط با دیگران باشد.
مثال:
Pantomiming can be a fun way to engage with others.
معنی فارسی کلمه pantomiming
:
پانتومیم کردن، یک روش نمایشی که در آن با حرکات و حالات بدن داستان یا احساسات را می‌رسانید.
