معنی فارسی paper boy

A1

پسری که مسئولیت تحویل روزنامه‌ها به خانه‌ها را بر عهده دارد.

A boy who delivers newspapers.

example
معنی(example):

پسر روزنامه امروز در توزیع روزنامه‌ها دیر کرده است.

مثال:

The paper boy is late delivering the newspapers today.

معنی(example):

هر صبح، پسر روزنامه با دوچرخه‌اش از محله عبور می‌کند.

مثال:

Each morning, the paper boy rides his bicycle through the neighborhood.

معنی فارسی کلمه paper boy

: معنی paper boy به فارسی

پسری که مسئولیت تحویل روزنامه‌ها به خانه‌ها را بر عهده دارد.