معنی فارسی papillote

B1

پاپیلو به شیوه‌ای از پخت و پز اشاره دارد که در آن غذا در بسته‌ای از کاغذ یا فویل قرار می‌گیرد.

A method of cooking in which food is placed inside a folded pouch or parcel and then baked.

example
معنی(example):

ماهی در حالت پاپیلو به‌گونه‌ای پخته شد که نرم بماند.

مثال:

The fish was cooked in papillote to keep it moist.

معنی(example):

پختن سبزیجات در حالت پاپیلو طعم و مواد مغذی آن‌ها را حفظ می‌کند.

مثال:

Cooking vegetables in papillote retains their flavor and nutrients.

معنی فارسی کلمه papillote

: معنی papillote به فارسی

پاپیلو به شیوه‌ای از پخت و پز اشاره دارد که در آن غذا در بسته‌ای از کاغذ یا فویل قرار می‌گیرد.